عظیم قیچی ساز
در این کرهی خاکی، ۱۴ قلهی بالاتر از ۸هزار متر وجود دارد. تعدادی از آنها در سلسله جبال قراقروم پاکستان واقع شدهاند و تعدادی در سلسله جبال هیمالیا در نپال … یکی از یکی خطرناکتر ! … قلههایی که هر ساله تعدادی از کوهنوردان جهان به دلایل مختلف جان خود را در راه صعود به آنها از دست میدهند. در این میان و با توجه به روند فراگیر و موج نوین هیمالیانوردی طی سالیان اخیر در میان کوهنوردان ایرانی؛ آنها نیز سهم قابل توجهی چه در صعود به این قلهها و چه جانباختن در آنها داشتهاند!
«عظیم قیچی ساز» نیز یکی از همان هیمالیانوردان ایرانی است . با این تفاوت که عزم خود را جزم کرده تا هر ۱۴ قله را صعود کند و نام یک ایرانی را نیز در باشگاه ۸هزارمتریهای جهان که تنها ۳۰نفر از سراسر جهان عضو آن هستند؛ ثبت کند. وی در حال حاضر به 13قله ۸هزار متری صعود کرده و فقط 1 قلهی دیگر را پیش رو دارد.
او به واقع قهرمانی است که تمام وجودش و جانش برای کسب افتخار ملی در میان است! اما متأسفانه ما از این قهرمان ملی و امثال او حتی به اندازهی یک فوتبالیست معمولی لیگ برتر کمتر میدانیم!
دنیای هیمالیا نوردی و کسب تجربه
اولین صعودهای من در قالب تیمهای ملی کوهنوردی بود که با شرکت در اردوها و تستها به عضویت تیم ملی در میآمدم. با قلۀ 6400 متری «ماربل وال» در قزاقستان صعودهای برونمرزی من آغاز شد و تلاش برای اولین هشتهزاری را در کنار افراد باتجربهای مثل مرحوم “محمد اوراز”، “داوود خادم” و “حسن نجاریان” روی «گاشر بروم 1» آغاز کردم و بعد اورست. اما در هر یک از صعودها تجربههای گرانقدری کسب کردم و حالا به این مرحله رسیدهام که به اتکای آن تجربیات، تصمیمات بهتری میگیرم.
بد نیست به این نکته هم اشاره کنم که در صعود «گاشر بروم 1» تیم ملی، افراد باتجربهای حضور داشتند، اما سطح کار نیز مهم است و گاهی برخی صعودها حتی برای تجربهای که کسب کردهایم زود است. همان قله را ما در قالب تیم ملی با سه ماه تلاش و با یک کشته و یک مجروح ناتمام رها کردیم، من نیز در آن سال (81) بسیار جوان و کمتجربه بودم، اما بعد از چند سال کسب تجربه و ارتقاء سطح، سال گذشته قلۀ «گاشر بروم 1» را همزمان با قلۀ دیگری، در تنها یک هفته با ایمنی بیشتر و ضریب موفقیت بالا صعود کردم. پس ارتباط میزان اطلاعات و سطح کار، متناسب با تجربه، اهمییت زیادی دارد.
چگونه پیوستن به باشگاه هشتهزارمتریهای جهان
از حدود هفت میلیارد نفر جمعیت سراسر جهان، فقط تاکنون 30 نفر از 9 الی 10 کشور موفق شدهاند به هر 14 قلۀ بالای هشتهزارمتری جهان صعود کنند و به باشگاهی موسوم به هشت هزاریها بپیوندند. جالب اینکه از بین این 30 نفر فقط 14 نفر هستند که این صعودها را بدون بهرهگیری از کپسول اکسیژن مصنوعی انجام دادهاند. من نیز تلاش دارم بهعنوان اولین ایرانی نام خود و کشورم را در این باشگاه ثبت کنم و افتخاری قابل توجه را برای کشورم به دست بیاورم. این موضوع نه منفعت مالی و نه مدال جهانی دارد و فقط یک رکورد و یک اعتبار جهانی محسوب میشود که به عنوان جایگاه کوهنوردی در یک کشور نیز قلمداد میشود. البته نمیتوان صد درصد پیشبینی کرد که من به این باشگاه خواهم پیوست، چون در هیمالیانوردی نمیتوان صعود را پیشبینی قطعی کرد.
رکورد زمانی
«کیم چانگ» آخرین نفری است که بدون اکسیژن و در کمترین زمان بعد از کوهنورد مشهور و فقید دنیا «جزری کوکوشکا» به تمامی قلههای هشتهزاری دنیا صعود کرده است. او و «کوکوشکا» در مدت حدود هفت سال و نیم به این رکورد دست یافتهاند. اما اگر من بتوانم تا بهار سال 93 ، هر 14 قله را تمام کنم و اورست را نیز کامل و بدون اکسیژن صعود کنم، میتوانم بهعنوان اولین نفر در جهان به این رکورد در شش سال و نیم دست یابم. با وجود این، رکورد زمانی دلیل نمیشود تا من در انجام صعودها تعجیل کنم. درواقع اگر شرایط مساعد و مناسب بود انجام میدهم و اگر شرایط مساعد نبود، به هیچ وجه خطر نخواهم کرد.
شرایط سنی
گفته میشود سن مناسب برای شروع هیمالیانوردی 30 سال است، هر چند من خودم اگر شرایط جور باشد در سن 33 سالگی چهارده قلۀهشتهزاری را تمام خواهم کرد. اما اساساً این که میگویند شروع هیمالیانوردی از 30سالگی به بعد مناسب است دلیل اصلیاش کسب «تجربه» و اقدام براساس تدبیر و پختگی است. در واقع توان بدنی که اوج آن بین 25 تا 30 سال است شرط لازم است ولی کافی نیست. به لحاظ فیزیولوژیکی قدرت بدنی بعد از 30 سالگی افت میکند و یا در حالت یکنواختی است، اما جای آن را تجربه پر میکند و بعد از این؛ تصمیمات احساسی بهندرت رخ میدهد و مسائل جانبی و حاشیهای هم کمتر فشار میآورد. از طرفی، سن بازنشستگی در این ورزش تازمانی خواهد بود که بدن دیگر توان لازم را نداشته باشد.
هزینۀ صعودها
متأسفانه در حال حاضر برای تأمین هزینۀ این صعودها که هر صعود به طور متوسط 10 تا 12هزار دلار هزینه دارد، بامشکل مواجه هستم، اگر اسپانسر و اعتبار لازم فراهم نشود بهرغم داشتن ویزا از صعودها بازخواهم ماند. من تا به حال 13 صعود بالای هشت هزار متر را انجام دادم که وزارت ورزش هیچ نقشی در آن نداشت. همه صعودهای خودم را از طریق شهر خودم و حمایتهای اسپانسرها انجام دادم.
مدت زمان اعزام
متفاوت است. بهطور متوسط گاهی دو ماه و گاهی بیست روز. ما برای تفریح به هیمالیا نرفتهایم و اینکه غذاهای معمولی و تکراری میخوریم برایمان باید قابل تحمل شود. چارهای نیست!
تاثیر اتفاعات روی بدن
عوارض فیزیولوژیکی فراوانی دارد. بدن فرایند ترمیمی ضعیفی خواهد داشت. ناخنها رشد نمیکنند، رشد مو کم میشود، بدن تحلیل میرود و حتی یک سرماخوردگی ساده نیز شما را بهشدت ضعیف خواهد کرد. این موارد در ارتفاع بالای پنج هزارمتر متداول است. از هفت هزار متر به بالا به “منطقۀ مرگ” شهرت دارد و شرایط بدنی متفاوت تر از ارتفاعات پائین تر است.
صعود به قلههای کشور پاکستان با نپال فرق دارند؟
بله، قلههای پاکستان به تجربۀ بیشتری نیاز دارد. یکی از دوستان کوهنورد خارجی به تمام قلههای نپال صعود کرده اما در مورد کوههای پاکستان، با این که چهار بار تلاش کرده، ولی فقط موفق به صعود یکی از آنها شده است.
5 قلۀ هشتهزارمتری در پاکستان هست که خوشبختانه من آنها را تمام کردهام. درمجموع، شرایط صعود به قلهها در پاکستان از همه نظر با کوههای نپال متفاوت است.
بازگشت از قله چهقدر اهمیت دارد؟
اول این که در آن ارتفاع اکسیژن بسیار کم و یکسوم شرایط عادی و ارتفاعپایین است. دوم اینکه بازگشت بهموقع خیلی مهم است. من در این چند سال به این تجربه رسیدهام که وقتی به قله رسیدی، باید خیلی زود بازگردی. فرصت زیادی برای ابراز احساسات در آن بالا وجود ندارد. شاید این اظهارنظر صریح و خشن باشد اما واقعیت است. نباید فرصت طلایی بازگشت را با هدردادن وقت روی قله ازدست داد.
صعود به آناپورنا
در مورد قلۀ «آناپورنا» هم باید عرض کنم این قله خیلی پربهمن و خطرناک است. هیچگاه دلم نمیخواهد دوباره به آناپورنا صعود کنم!
برنامه آینده
من میخواهم یک بار دیگر به اورست بروم چون زمانی که به اورست رفته بودم با خودم کپسول اکسیژن حمل کردم اما این بار میخواهم بدون اکسیژن بروم تا رکورد هر 14 قله بالای هشت هزار متری جهان بدون اکسیژن را برای ایران ثبت کنم. بعد از صعود لوتسه برنامه من این است که دیگر به زندگی شخصیام برسم فعلا مجرد هستم و میتوانم این صعودها را انجام بدهم اما وقتی در زندگیام مسئولیت به وجود بیاید ان وقت دیگر نمیتوانم نصف سال را در کوهها سپری کنیم. البته یک چیزی را به شما بگویم من اگر در همان سالهای اول میدانستم این کار چقدر خطرناک است و اینقدر ریسک بالا دارد هیچ وقت دست به این کار نمیزدم ولی حالا به جایی رسیدم که دیگر نمیتوانم آن را نصف و نیمه رها کنم.
افتخار
تا حالا نشده که من برای صعود به قله دوبار تلاش کنم و همه قلهها را در همان بار اول فتح کردم خوشحالم که به اینجا رسیدم.
و اما سخن آخر…
دوست ندارم مردم مرا با انگشت اشاره نشان دهند میخواهم زندگی عادی داشته باشم و خودم را زیر افتخارات دفن نمیکنم.
ارسال نظر