علی اکبر رفوگران

علی‌اکبر رفوگران، موسس کارخانه «بیک» در ایران و نویسنده رمان جاودانه «خداداد» مردی از جنس بازار تهران و متشرعی سخت بود.

پدربزرگ او سال‌ها پیش از تولد علی‌اکبر از اصفهان به تهران کوچ کرده‌ بود. خانواده رفوگران تباری اصفهانی داشتند. نام اصلی‌ آنها «تحریریان» بود که در تهران به رفوگران بدل می‌شود. از دلایل نامگذاری این خاندان چنین است: «اینها به‌دلیل اینکه در بازار در زمینه نوشت‌افزار کار می‌کردند به عنوان تحریریان معروف شده‌ بودند. اما نام واقعی آنها هنگامی که شناسنامه می‌گرفتند، آسم بوده ‌است. اما شاید تفاوت چندانی میان رفوگران، تحریریان یا آسم وجود نداشته‌ باشد چراکه خودکار «بیک» از همین خانواده متولد می‌شود.
علی‌اکبر فرزند چهارم خانواده‌ بود. او سال‌ها در بازار فعالیت کرده‌ و راه و رسم تجارت را آموخته‌ بود. ولی علی‌اکبر تفاوتی اساسی با پدر داشت. پدر هر اندازه به حفظ موقعیت «موجود» خود اصرار داشت، علی‌اکبر به همان اندازه قصد «توسعه» کسب و کار خویش را داشت. علی‌اکبر تنها تا کلاس ششم ابتدایی درس خوانده‌ بود. او تا هنگامی که روانه خدمت سربازی شود، هشت سال در بازار سابقه کار داشت. او به لطف پشتکار خود، زبان انگلیسی را نیز در اندازه مکالمه آموخته‌ بود. علی‌اکبر ولی روحیاتی سیاسی نیز داشت. او در جریان ملی شدن صنعت نفت و ماجراهای 28 مرداد به‌شدت بر شتاب فعالیت‌هایی سیاسی خود افزوده‌ بود.

کسانی که با علی‌اکبر مراودات بسیاری داشتند، روایت می‌کنند که تلاش بسیاری برای توسعه کسب‌وکار خود داشته ‌است. علی‌اکبر زندگی خود را صرف توسعه کار کرده‌ بود.

bikk

کارش را با فروش مداد شروع کرد

پدرش یک محموله بزرگ مداد ژاپنی در سال 1332 خریده بود. آن زمان اجناس ژاپنی کیفیت خوبی نداشتند و پرطرفدار نبودند. علی‌اکبر 23 ساله فکر کرد چه کار کند این مدادها به فروش برسند تا هم پدر از دست آنها خلاص شود هم خود بتواند پولی به دست بیاورد و جلوی پدر و همسرش خودی نشان دهد.
 این اندیشه به ذهنش رسید که می‌توان کاری کرد تا مدادها مورد توجه بچه‌های دانش‌آموز قرار گیرد. غروب آن روز به کارگاه یک جوان ارمنی که قالبساز بود رفت و از او خواست قالب کله عصا بسازد که وقتی روی مداد قرار می‌گیرد، مداد به شکل یک عصای کوچک در بیاید و قالب کوچکی هم بسازد که به وسیله آن، دو مداد روی هم سوار شوند. صاحب کارگاه ایده را به‌خوبی اجرا کرد و مداد در واقع عصایی زیبا به‌طول دو مداد با منگوله‌ای در قسمت بالا شد. به همسرش (که در آن زمان 14 ساله بود) گفت آیا می‌تواند با کلاف‌های نخ ابریشم منگوله درست کند و پاسخ وی مثبت بود. فردا صبح نزد پدرش رفت و یک صندوق مداد با شرط پرداخت یک ماهه از پدرش خرید و آن را به منزل برد و به کمک همسرش آن مداد را به شکل نمونه درست کرد. وی مطمئن شد که با سود فروش آنها، می‌تواند سرمایه خوبی دست‌وپا کند و بر همین اساس به همسرش قول خرید خانه و طلا را داده بود. مدادها را پیش یک حراجی در بازار ناصر خسرو برد که چیزهای مختلف از جمله ساعت می‌فروخت. حراجی پس از دیدن مدادها توجهی به آنها نکرد. احساس شکست می‌کرد. ناگهان اندیشه‌ای به ذهنش رسید.
به آن فرد گفت: سود فروش ساعتت چقدر است؟ گفت: 20 تومان. وی پیشنهاد کرد 20 تومان را به وی بپردازد تا به جای آن مدادها را روی میز حراجی بفروشد. پس از اینکه مداد‌ها روی میز ریخته شد طی نیم ساعت فروخته شدند، این موفقیت به گونه‌ای وی را به وجد آورد که تحقق تمام رویاهایش را ممکن دانست. درتمام زندگی‌اش موفقیت بیش از سود، وی را شاد می‌کرد. جدی گرفتن کارها اساس کسب وکار و اصول زندگی‌اش بود. پس از آن زیرزمین منزل را کارگاه مداد عصایی کرد و در طول چند روز، همه مدادها را فروخت و سرمایه لازم برای کارهای بعدی را به دست آورد. پس از آن بسیاری از تجار نوشت‌افزار این‌گونه مدادها را به شرکت‌های سازنده مداد سفارش دادند. این موفقیت قدرت ریسک‌پذیری علی‌اکبر را بیشتر کرد بعد از آن، تصمیم گرفت به واردات نوشت‌افزار بپردازد. چون پدرش بنکداری می‌کرد و به تجارت خارجی رضایت نمی‌داد، از پدرش جدا شده و از سال 1332 کار مستقلش را شروع کرد در بازار بین‌الحرمین پاساژ مهتاش، یک مغازه خرید و به مدت سه سال در آنجا کار کرد. چون نمی‌خواست مشتری‌های پدرش را به‌دست آورد تجربه‌های تازه و مختلفی را پیش گرفت.

علی اکبر مردی اهل ادب بود. او به فرزندان خود چنین اندرز می‌دهد: « عزیزانم، امروز به نظر می‌رسد که این‌گونه توجه به موازین شرعی در بازار تهران کمتر دیده می‌شود و غالبا معاملات و مبادلات بر مبنای نرخ بهره پول که بسیار هم سنگین است قرار دارد.

خانواده رفوگران که سال‌ها در تجارت نوشت افزار و خودکار مشغول بودند، بالاخره در سال 1342 تاسیس کارخانه تولید خودکار با نام “بیک” رقم خورد.

در آغاز هنگامی که علی‌اکبر پیشنهاد تاسیس کارخانه را به پدرش داد، میرزا علی به پسرش گفت می‌ترسم این زیاده‌خواهی تو خشم خدا را برانگیزد. وی نگاه درویش گونه‌ای به زندگی داشت، به علاوه پروژه تولید و کارخانه‌داری در ذهنیت او کاملا مساله‌ای تاریک بود.
سرانجام علی‌اکبر رفوگران پدرش را قانع نمود تا با تاسیس کارخانه بیک در ایران موافقت نماید. سرانجام در پاریس به دیدار موسس و رییس کارخانه بیک رفت.

خرید کارخانه بیک

پس از چند سال که مشغول تولید خودکار بود، پیشنهاد خرید کارخانه مداد به وی شد. کارخانه مداد سوسمار را در آغاز فرمان فرمائیان در ایران تاسیس و بعدها به بنیاد پهلوی واگذار شد.

عطر بیک ، عطر جوانی

رفوگران فعالیت خود را از عرصه نوشت افزار به سایر زمینه‌های تولیدی گسترش داد. سعی کرد سایر فرآورده‌های بیک را در ایران تولید نماید. کارخانه عطر بیک را از فرانسه در سال ۱۳۷۵ خریداری کرد.
 علت رویکردش به تولید عطر، این بود که مخارج گمرکی واردات عطر به ایران زیاد بود و کاهش قیمت با تولید آن در ایران امکان‌پذیر بود، همچنین کشور ایران جمعیت جوان زیادی دارد که بسیاری از آنها قدرت خرید عطرهای گران‌قیمت خارجی را ندارند.
 بسیاری از همکارانش معتقد بودند نمی‌شود چنین چیزی در ایران تهیه کرد، حتی صاحب بیک فرانسه هم فکر می‌کرد این کار در ایران موفق نمی‌شود؛ اما رفوگران با کمک خواهرزاده‌اش «مهندس کاتوزیان» موافقت بیک را جلب کرد تا عطر بیک را در ایران تولید کند. او باور داشت می‌تواند محصولی با کیفیت عطرهای گران‌قیمت خارجی را با قیمت بسیار کمتر در ایران تولید نماید.
 سال ۱۳۷۷ با هدف تامین مواد اولیه موردنیاز و ایجاد زمینه‌های صادرات به بازار کشورهای همجوار، کارخانه دیگری توسط رفوگران جهت تولید نوک خودکار بیک با مشارکت شرکت بیک فرانسه در شهرستان فیروزکوه احداث شد.

 

 



ارسال نظر


قالب وردپرس