احمد حلت
داستانی کوتاه
نیمساعتی بود که پیرمرد به مرد جوان که روی نیمکت روبرو نشسته بود، نگاه میکرد. عاقبت برخاست و کنارش نشست و گفت: «حالت چطوره جَوون؟». غمی که بر چهره استخوانی جوان و چشمهای درشت و عسلیاش نقش بسته بود، به چشمان مهربان پیرمرد سرایت کرد. جوان آهی کشید: ای…
– روزگار بِهت سخت گرفته؟
جوان سرش را به علامت تایید به آرامی تکان داد. پیرمرد دستش را روی دست او گذاشت و گفت:
پسرم، هر موقع اوضاع زندگیت بهم میریزه و میخوای درست بشه صد مرتبه بگو «ایاک نعبد و ایاک نستعین» .
نگاه مرد جوان به صورت نحیف پیرمرد خیره ماند، گویی منتظر ادامه حرفهایش بود.
– به معنی فارسیاش هم فکر کن و مهمتر از همه بهش عمل کن، اونوقت میبینی همهچیز همونطور شده که میخوای.
سپس از کنار جوان بلند شد و رفت…
مرد جوان به خانهاش رفت، روی تخت دراز کشید و درحالیکه به حرفهای پیرمرد فکر میکرد، به خواب رفت. صدای اذان فضای زیرزمینی که در آن زندگی میکرد را فرا گرفته بود. بیدار شد و با نان و پنیر و چای افطار کرد. پس از بحران روحیاش ده ماه گذشته را روزه گرفته بود و این ماه، ماه یازدهم بود. خودش را در آیینه نگاه کرد، بعد از بیست و هفت کیلو کاهش وزن حالا حس میکرد هر گوشتی که از حرام در بدنش روییده بود آب شده است. وضو گرفت و پیاده بهطرف مهدیه تهران حرکت کرد؛ درحالیکه زیر لب زمزمه میکرد: «ایاک نعبد و ایاک نستعین».
در یکی از روزهای سرد زمستانی در هفدهم بهمن سال 1341 در خانهای قدیمی در میدان ثریا (نامجوی فعلی) در تهران پای به عرصه وجود نهادم. اسمم را احمد گذاشتند. ما هشت فرزندیم که من هفتمین فرزند خانواده بودم. پدرم شغل آزاد داشت و برای معاش خانواده سخت تلاش میکرد ولی با اینحال توجه به علم و آموزش فرزندان، همواره برای پدر و مادرم در مرتبه اول اهمیت قرار داشت. ما اگر خوب درس نمیخواندیم از برخی امکانات تفریحی محروم میشدیم.
در رشته ریاضی فیزیک فارغالتحصیل و پس از آزمونهای مختلف و قبولی در رشتههای کامپیوتر، دانشگاه تربیت معلم و روانشناسی بالینی، رشته روانشناسی بالینی را انتخاب و وارد دانشگاه شدم. پس از آن در دانشگاه علامه طباطبایی، رشته علوم ارتباطات با گرایش روزنامهنگاری را با درجه عالی به پایان رساندم.
او در آلمان دورههای تخصصی روانشناسی بالینی و موفقیت را فراگرفت وی همچنین موفق به دریافت مدرک کارشناسی ارشد روانشناسی تربیتی از دانشگاه آزاد ایران گردید، هماکنون نیز در پی یک فرصت مطالعاتی از دسامبر سال 2011 مشغول تحقیق و مطالعه در مقطع دکتری روانشناسی گرایش تربیتی در دانشگاه تربیت معلم پداگوژی دولتی تاجیکستان میباشد. او همچنین عضو هیات علمی آکادمی علوم و استاد پروازی دانشگاه دوشنبه است.
او در اغلب دانشگاه ها و شهرهای بزرگ ایران سمینارها و کارگاههای آموزشی بسیاری در حوزه روانشناسی موفقیت و روانشناسی مثبتگرا برگزار نموده و توانسته عنوان برترین سخنران کشور را به خود اختصاص دهد و دهها تقدیرنامه از مراکز معتبر علمی-فرهنگی دریافت نماید.
حلت بیش از 200 برنامه زنده در شبکه جهانی جامجم اجرا کرد و در میان دهها روانشناس و روانپزشک کشور بهعنوان کارشناس منتخب شبکه جهانی جامجم در آذرماه81 برگزیده شد. تاکنون بیش از دومیلیون نفر از طریق آموزشهای مستقیم وی تکنیکهای موفقیت را فراگرفتهاند. وی جهت اشاعه فرهنگ مثبتنگری نشریه موفقیت را در شهریور77 بنیان نهاد که هماکنون این مجله بهعنوان یکی از پرشمارگانترین نشریات کشور مورد توجه مردم است.
حلت موسسه تندخوانی حلت را در سال 71 به ثبت رساند تا در اشاعه فرهنگ مطالعه سهمی داشته باشد. او مشاور برندینگ سازمانهای بزرگ و کمپانیهای داخلی و خارجی با هدف افزایش بهرهوری و آموزش مدیریت منابع انسانی و مشاوره در زمینه ISO، مدیریت زمان و رازهای نفوذ و تاثیرگذاری میباشد.
حلت عضویت در هیاترییسه شورای عالی خیرین کشور، عضو و سخنگوی هیات مدیره شرکت تعاونی مطبوعات کشور، عضو انجمن مدیران مطبوعات ایران، عضو انجمن ارگانیک کل کشور، دبیری دوازدهمین نمایشگاه مطبوعات کشور را در کارنامه خود دارد.حلت از سوی شهرداری تهران مامور تاسیس بنیاد سخنرانان حرفهای ایران گردید و خود به ریاست این بنیاد برگزیده شد.
حلت چندین مقاله علمی در مجلات معتبر خارج از کشور (ISI) دارد و کتابهای زیر از سوی ایشان تابهحال چاپ و منتشر گردیده است:
1- اعتماد بهنفس در 40روز
2- همه راز موفقیت
3- 222 پیام موفقیت
4- ویتامینهای عشق و صمیمیت
5- ویتامینهای تربیت فرزندان
6- قدم به خلوتگاه خود بگذار و…
حلت بهعنوان کارآفرین نمونه کشور از سوی دانشگاه علم و صنعت انتخاب و کتاب زندگی ایشان به پرفروشترین کتاب کارآفرینان نمونه کشور تبدیل گردیده است. باشگاه خنده در سال80 با هدف اشاعه فرهنگ شادابی و نشاط توسط ایشان بنیان نهاده شد.
سرلوحه کار ایشان در ترویج و اشاعه فرهنگ مثبتنگری در جامعه، آیه «الا بذکر الله تطمئن القلوب» میباشد.
او معتقد است با تکیه بر یاد خدا، به آرامش عمیقی که هدف اصلی در زندگی پس از رسیدن به موفقیت نهایی است، دست خواهیم یافت.
دیروزها را گشتیم به دنبال امروزها ،
امروزها را می گردیم به دنبال فرداها …
ولی همه آنچه را که باید ببینیم ، امروز است !
همین ساعت ها …
همین دقیقه ها …
همین ثانیه ها …!
ارسال نظر